Thursday, October 6, 2011

ب چ چ گ ی

همش همینه
همین برام مونده
از تموم سالهای بچگی


















قیچی قیچی عزیز من خیلی دوست دارم اون موقع ها عاشق کاغذ بازی بودم عاشق نقاشی عاشق کاردستی هیچ وقت تنهام نزاشتی هنوزم اینجایی دوست دارم دوست دارم دوست دارررررررررررررررررررررررررررررررررم
سایه های مامانم هم هست اونا سایه مامانمه واسه عروسیش بود  دست ما که افتاد ینی من و لیلا خواهرم باهاشون گریم میکردیم مثل  سرخ پوستا و دور آتیش الکی میچرخیدیم و شعر سرخپوستی میخوندیم
اون نواره نواره اسمش چی بود یادم نیسشاید شعر های کودکانه یا یه همچین چیزی
اما عکس روش رو خوب یادمه . یه بچه که یه چیزی شبیه نی دستش بود و ساز میزد باهاش پوشتشم عکس رنگین کمون بود
توش کلی شعر بود وای
سعی می کنم که یه شعرشو یادم بیاد اما اصلن نمیتونم تمرکز کنم
اون موقع همش رو حفظ بودم
کل نوار رو
اون عروسکه کله زرده بارت سیمسونه اون موقع که بچه بودم نمیدونستم اسمشو بزرگتر که شدم فهمیدم اسم هم داره
یادم نیس چی صداش میکردم یادم نیس
اون دفتر چه کارت امتیاز های اول دبستانمه تهش هم عکس بابام رو کشیدم از روی یه عکسش که اون موقع ها به دیوار اتاق بود
بابام دوست داره که عکسش به دیوار اتاق باشه
الانم یه عکس سه در چهارش رو برده چسبونده زیر ساعت
اون نقاشیه تاریخ داره واسه خیلی قدیم هاست خودم اصن یادم نیس دیگه
اما تاریخش هس بیستو هشت / شیش/ هفتادو چهار
ینی چهار سالو پنج روزم بوده
اون عروسکه گربه وای اون از این پلاستیکیاس که بوق داشت داشت الان دیگه بوقش سر جاش نیس
اون دو تا ماشین ها هم هس
بابام واسه هر کدوممون یکی خریده بود اون زمونا
اما واسه من گم شد همون بچگی
منم به زور با سرتقی واسه دو تا خاهرام رو ازشون گرفتم
همون زمان

دلم یهو بدجور یاد اون موقع ها افتاد


2 comments:

Sahba said...

قربون جنس و پیکسلای آیپادت بشم

Unknown said...

:))))
علی کلی مطلب اضافه کردم آپدیت کردم
اون منو هنوز ندیده بودم کامنتتو