Saturday, February 25, 2012

من یه احمقم که تا میرسه خونه لاکای انگشت وسطش رو پاک میکنه فقط هم همون دو تا انگشتو لاک زده بوده

تو این پست چیزای دیگه ای نوشته بودم
خیلی شخصی تر از اون بود که اینجا باشه

Thursday, February 16, 2012

این عکس دو نفره ماست





این میز کامپیوتر ِ اما دیروز خیلی بیشتر از این حرفا بود
 آرنجام رو همین بود وقتی که گریه میکردم
شاید باید توی عکس دو نفرمون بغلش میکردم ،ماچش میکردم،دستمو مینداختم دورِ..  دورِ.. دورِ پایش چمیدونم
اما این قرار نبود عکس دونفرمون باشه
قرار بود یه عکس باشه از میز کامپیوتر ،نمیدونم همچین عکسی چه چیزه خوبی داشت ، یه عکس از میز کامپیوتر و کامپیوتر؟
این شد که رفتم رو میز تا کلش بیوفته. کل چیزایی که روش هست
و این که این کاری بود که قبلن نکرده بودم و واسم یه حس عجیب شد یهو . اینکه رو میز کامپیوتر وایساده باشی
و فهمیدم منو اون باید از قبل دوست شده باشیم
شاید از دیروز
شاید از دیروز که اشک های من رفت به خوردش
نمیدونم

(این پستیه که دیشب باید پست میشد)

Tuesday, February 14, 2012

دوخط اول با عکس ها رو میزارم به حساب اسم این پست

صب از خاب بیدار میشی
IMG_2225
جای آینه خالی
IMG_2224


صب از خاب پا میشی
همه چیز یادته همه ریدن های زندگیتو یادته همه چیز از دیشب رو یادته هیچ چی عوض نشده فقط چند ساعت ازش گذشته
وقتی  به مشکل میخورم همیشه اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که فردا صبش که از خاب پا میشم جای خودم نباشم . بیرون از خودم باشم و ببینم که تمام مشکلات رو دوش منی هست که دیگه من نیستم


جای آینه خالیه
جای آینه خالیه جاش اونجاست به اون میخ اما آینه سر جای خودش نیس این مهم نیس که کجاست  میدونم ،تو اتاقه خواهرمه که میخواسته قبل رفتن سر کار آرایش کنه. مهم اینه که آینه نیس و من وقتی که توقع دارم که به جای همیشگی آینه نگا کنم و خودم رو ببینم  جاش می خونم ریپ می