Friday, April 13, 2012

چیزی که امروز داشتمو اگه میتونستم پرواز کنم به این خوبی نبود


 اگه همین الان دنیا تموم بشه انقد چیزای خوب دارم که هیچ وقت افسوس هیچ کس شری رو نخورم

Tuesday, April 10, 2012

حسی که دارم

شبه
شب خیلی خوبیه. میخام برم بخابم و از خودم راضی ام و از آخر شبی که گزروندم و از اینکه تا آخرین لحضه ای که دانیال بخوابه داشتم باهاش حرف میزدم خیلی خوشحالو هیجان زدم . حس خوب دارم.
دلم برای علی تنگ شده
گشنم نیس
مسواک نزدم یهجوریه حس میکنم دهنم 
خوابم میاد اما هیجان درونمه که نمیزاره بخوابم
دست چپم میخاره کفش واسه گرمای هواس وقتی هوا گرم میشه پوستم بد میشه  دستام یجوری میشه عین تاولای ریز بعد هی میخاره
 آهنگ گوش میدم از دیوید بووی  و خوشم میاد از آهنگه

 یاد این میوفتم که امروز دکتره بهم گفت که خوشش اومد ازم چون جرات داشتمو صادق بودم یاد شالش میوفتم که خوشرنگ بود شاید م روسری بود بنفش و سبز تیره یه همچین چیزی یادم میاد