Friday, December 23, 2011
Wednesday, December 14, 2011
Huum
Khob alan man tu barname farsi nevis am.va badesh tuie otobusi ke dare mire be tarafe haftetir injae ke alan otobuse istgahe shohadas. Inja adama ziad piade mishan .manam alan neshestam jaie ye khanumi ke dige tu otobus nis. Bazi vaghta has ke dus daram raftane otobus edeme dashte bashe shayad chand saat nemidunam.delam be akhare hfyeam khosh njst nzaid chon midunam ke bayad kolesho bebafam ta doshanbe ye kolah takmil shode dashte basham. Aval in ghesmato ke daram minevisamo tu zehnam behesh fekr kardam pas baghisho neminevisam chon nemikham fekr shode bashe, harchizi ke tu lahzanas oh shit in oh shit ye ghesmat az ahange tool hastesh ke alan dare tu gusham mikhune man in track ro kheili dus daram. Khob ta inja residim meidune emm hosein mikham tamame masiro benevisamo vaghti reaidam sherkat bendazam tu blogam. Ke ghaedatan un moghe mishe hamin inja alan dare mige the end is near .in tracke alieee. Zanum dard gereft hamishe vaghti ye modate tulani tu otobus mishinam zanuie chapam dard migire.in ke harfe zanu zadam yade parkour oftadam. Bayad beram ye parki tamrin. Kheili vaghte tamrin nakardam.saat 5 deighe be 9he, 9 bayad sherkat basham vali biahtar nistam mamulan nim saat takhir daram.khabam miad cheshmam misuze.alan ke daram fwkr mikonam kash ye chizi vasl bud be maghzam ke khodesh inaro minevesht.man tahe otobusam ye marde hast ke sare otobus nesheste va 3dafe ke saramo avordam bala didam dare nega mikone mano.kheili mozakhrafe alanam saramo avordam bala ta emtehan konam.bazam dasht injaro nega mikard.amma ye dokhtare ham vase otobus vaisade migam shayad dare uno mibine.alanas ke otobus berese be taleghani.3tq istgah badesh fekr konam bayad piade besham. Man az ruie kelisa ke ye istgahe ghable istgahie ke bayad piade besham shuru mikonam adame shodan vase piade shodan. Khob taleghbio raf krdim va man nadidam chon alan nazdike kelisam taghriban 3metr ba otobus fasele dare. Bade giftane in jomle pulamo amade kardam.va alanam dige tu otobus nistam.bande kafshe rastam baz shode. Daram fekr mikonam bayad vaisam bebandameah ya na. Khob bastamesh.khob az inja ta sherkat taghriban 70 ghadame shayadam 80 ta. Baharhal alan saat9:12 deighas va man Jomlam nesfe mund residam sherkat 5 deighas va hichi dige nemitunam benevisam--- ah inhame tu farsinevis budam hala ke zadam tabdil kone didam filtere
Wednesday, December 7, 2011
Downloads
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhKN7bngyBVxBjmRPGbNvVV8ySTBroCCMf0HKJBWc3xElU1_mQhURtjntTVegmqJe4vHTl1LVaYQr4LUQqCQbbo7ZkHWfRcPq5_s3enA-e82cQ1PlV4U7QJ1AeTqMtZnAYO3kdikLIWZ84/s320/Untitled.png)
یه وقتا یه چیزایی هست تو اینجا که فایلا دانلود که میشه خود به خود میره توش
که من یادم رفته بعد میرم تو دانلود هام یه وقت که حوصله دارم
یه سری از عکسایی که میبینمو انگار دفه اوله که میبینم
الان یه آهنگ دارم گوش میدم که تو دانلود هام بود اما یادم نمیاد از کجا دانلودش کردم
این یکی از تفریح های منه که دست کم باید یه ماه بگزره تا بتونم انجامش بدم
Friday, November 25, 2011
جمعه روز نظافت
آبگرمکن خرابه
خیلی وقته خرابه
دو سه روز هست که دیگه حموم هم نمیشه رفت باهاش آبش گرم نمیشه اصلن
Friday, November 18, 2011
Tuesday, November 15, 2011
تازه همش همین نیس وقتی داشتی میخابیدی هوا روشن باشه وقتی از خواب بیدار بشی تاریک
شاید اونقدرا بنظر مهم نیاید اما واقعا بدجوره وقتی داری میخابی همه خونه باشن و وقتی که بیدار بشی ببینی که هیچکس نیس
Saturday, November 12, 2011
یه وایرلس بدون قفل پیدا شده دم خونمون یه وقتا وصل میشه یه وقتا نه
یه هدفون خریدم خیلی ناراحتم همش فکر میکنم انداختن بهم .فکر کنم به خاطر اینه که تنها رفتم خرید
یه هدفون خریدم با یه شارژر برای آیپادم . استاد کار آفرینیمون میگف اونا که تنها برن خرید ینی استقلال طلبن . اگه اشتباه نکنم آخه درس چند هفته پیش بود
الان با سر شارژرم تو گوشمو خاروندم
چون سرش سرده مزه میده
سه شنبه این هفته تعطیله من خیلی خوشحالم تو روز تعطیل کلی کار میشه کرد و اولینشم اینه که میشه تا ساعت 10 خابید تازه اگه بخای هم بیشتر
Tuesday, November 8, 2011
صندلی کامپیوتر از این چرخ دارا نیس معمولیه میشه باهاش پیتیکو پیتیکو کرد
اه خب دوست دارم پست جدید بدم
Saturday, November 5, 2011
بیرون صف
هدفونه داشت کار میکردا !!
همین چند وقت پیش داشتم به ممد پز میدادم از اون روز که خریدم کار میکنه
چند وقت پیش که فکر کنم یه هفته اینا
حالا گوش راستش بگی نگی کار نمیکنه
ینی بیشتر کار نمیکنه
وقتی یه هدفون خراب میشه باید یکی دیگه خرید
ایرانسل خاک بر سر هی اس ام اس میده منم هی فکر میکنم ایرانسل نیس
ولی میبینم ایرانسله
آوا دوست دختر قبلی هانیه
علی میگه من تو صف نیستم از حرفش جدی خوشم میاد
میخام توی این آزادی این بیرون صف بدوام
اول اسم این پست رو گذاشته بودم آوا اما الان میگم کون لق آوا من بیرون صفم
همین چند وقت پیش داشتم به ممد پز میدادم از اون روز که خریدم کار میکنه
چند وقت پیش که فکر کنم یه هفته اینا
حالا گوش راستش بگی نگی کار نمیکنه
ینی بیشتر کار نمیکنه
وقتی یه هدفون خراب میشه باید یکی دیگه خرید
ایرانسل خاک بر سر هی اس ام اس میده منم هی فکر میکنم ایرانسل نیس
ولی میبینم ایرانسله
آوا دوست دختر قبلی هانیه
علی میگه من تو صف نیستم از حرفش جدی خوشم میاد
میخام توی این آزادی این بیرون صف بدوام
اول اسم این پست رو گذاشته بودم آوا اما الان میگم کون لق آوا من بیرون صفم
Friday, November 4, 2011
Thursday, November 3, 2011
کس شدم :)
علی بلدی برقصی؟
امشب اولین بار به عمرم بود که حس کردم بلد بودن رقص هم ممکنه یه وقت بدرد آدم بخوره
Wednesday, October 26, 2011
Monday, October 24, 2011
کونه لق زمان
ده و نوزده دیقه ساعت کامپیوتره
ده و هیجده دیقه ساعت موبایل
ده و بیست دیقه ساعت ایپاد
ینی حسابشو بکن اگه یکی ساعت ده و بیست دیقه مرده باشه از رو آیپاد ، هنوز به ساعت کامپیوتر زنده اس
ده و هیجده دیقه ساعت موبایل
ده و بیست دیقه ساعت ایپاد
ینی حسابشو بکن اگه یکی ساعت ده و بیست دیقه مرده باشه از رو آیپاد ، هنوز به ساعت کامپیوتر زنده اس
Thursday, October 20, 2011
شب بخیر
میخاستم یه چیزایی بنویسم
که الان دیگه حوصله تایپ و اینا ندارم
مخمم کار نمیکنه ساعت خابمه چون
که الان دیگه حوصله تایپ و اینا ندارم
مخمم کار نمیکنه ساعت خابمه چون
Tuesday, October 18, 2011
Monday, October 17, 2011
Sunday, October 16, 2011
Friday, October 14, 2011
الان حس بد داشتم اینو اینجا نوشتم خوب شدم
یه پسره با باباش داشتن یه چیزی میچسبوند به دیوار
هی کج میشد و هی نمیتونستن
رفتم جلو گفتم کمک میخواین
یه چیزی جواب داد باباهه درس نفهمیدم یه چیزی شبیه فعلن اینا شنیدم تو جوابش
یه خورده کمک کردم اندازه یه دیقه دیدم یه جورین بعد که برگشتم عفب
خواهرم گفت یارو گفته فکر نکنم
:l
Tuesday, October 11, 2011
جایزه بزرگــــــــــــــــــــــــــ
این لباسو دیشب جایزه گرفتم
این لوگوای که روشه واسه اوربن فری فلو ِ ینی ربط داره به پارکور
میخاستم بپوشم باهاش عکس بگیرم
که وقتی لخت شدم با خودم فکر کردم تنم عرقیه و اینا دلم نیمد که حموم نرفته بپوشمش
واسه همین همینجوری گرفتمش جلو تنم
و بعدش همه با هم لبخند
چیکی
Monday, October 10, 2011
گیره کاغذ
به خودم گفتم این سوراخه که از بچگی رو گوشم بود بالاخره یه جور ازش استفاده کنم
این شد که تصمیم گرفتم یه گوشواره بسازم
Sunday, October 9, 2011
Thursday, October 6, 2011
ب چ چ گ ی
همش همینه
همین برام مونده
از تموم سالهای بچگی
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhF0M8-mSOoOFpAoc1U17V5n-PMe9hr0DopFmnJOVU-eTMGYhiq2urtZPV1k8Y8q3j7o3O3m62P4CwWHR2Oe34qtUXVhPgfaiolmvYfl3uCmOVFNPCr-36POtX5vfP_ncPhUcSsrKpq2vc/s400/IMG_1470.JPG)
قیچی قیچی عزیز من خیلی دوست دارم اون موقع ها عاشق کاغذ بازی بودم عاشق نقاشی عاشق کاردستی هیچ وقت تنهام نزاشتی هنوزم اینجایی دوست دارم دوست دارم دوست دارررررررررررررررررررررررررررررررررم
سایه های مامانم هم هست اونا سایه مامانمه واسه عروسیش بود دست ما که افتاد ینی من و لیلا خواهرم باهاشون گریم میکردیم مثل سرخ پوستا و دور آتیش الکی میچرخیدیم و شعر سرخپوستی میخوندیم
اون نواره نواره اسمش چی بود یادم نیسشاید شعر های کودکانه یا یه همچین چیزی
اما عکس روش رو خوب یادمه . یه بچه که یه چیزی شبیه نی دستش بود و ساز میزد باهاش پوشتشم عکس رنگین کمون بود
توش کلی شعر بود وای
سعی می کنم که یه شعرشو یادم بیاد اما اصلن نمیتونم تمرکز کنم
اون موقع همش رو حفظ بودم
کل نوار رو
اون عروسکه کله زرده بارت سیمسونه اون موقع که بچه بودم نمیدونستم اسمشو بزرگتر که شدم فهمیدم اسم هم داره
یادم نیس چی صداش میکردم یادم نیس
اون دفتر چه کارت امتیاز های اول دبستانمه تهش هم عکس بابام رو کشیدم از روی یه عکسش که اون موقع ها به دیوار اتاق بود
بابام دوست داره که عکسش به دیوار اتاق باشه
الانم یه عکس سه در چهارش رو برده چسبونده زیر ساعت
اون نقاشیه تاریخ داره واسه خیلی قدیم هاست خودم اصن یادم نیس دیگه
اما تاریخش هس بیستو هشت / شیش/ هفتادو چهار
ینی چهار سالو پنج روزم بوده
اون عروسکه گربه وای اون از این پلاستیکیاس که بوق داشت داشت الان دیگه بوقش سر جاش نیس
اون دو تا ماشین ها هم هس
بابام واسه هر کدوممون یکی خریده بود اون زمونا
اما واسه من گم شد همون بچگی
منم به زور با سرتقی واسه دو تا خاهرام رو ازشون گرفتم
همون زمان
دلم یهو بدجور یاد اون موقع ها افتاد
همین برام مونده
از تموم سالهای بچگی
قیچی قیچی عزیز من خیلی دوست دارم اون موقع ها عاشق کاغذ بازی بودم عاشق نقاشی عاشق کاردستی هیچ وقت تنهام نزاشتی هنوزم اینجایی دوست دارم دوست دارم دوست دارررررررررررررررررررررررررررررررررم
سایه های مامانم هم هست اونا سایه مامانمه واسه عروسیش بود دست ما که افتاد ینی من و لیلا خواهرم باهاشون گریم میکردیم مثل سرخ پوستا و دور آتیش الکی میچرخیدیم و شعر سرخپوستی میخوندیم
اون نواره نواره اسمش چی بود یادم نیسشاید شعر های کودکانه یا یه همچین چیزی
اما عکس روش رو خوب یادمه . یه بچه که یه چیزی شبیه نی دستش بود و ساز میزد باهاش پوشتشم عکس رنگین کمون بود
توش کلی شعر بود وای
سعی می کنم که یه شعرشو یادم بیاد اما اصلن نمیتونم تمرکز کنم
اون موقع همش رو حفظ بودم
کل نوار رو
اون عروسکه کله زرده بارت سیمسونه اون موقع که بچه بودم نمیدونستم اسمشو بزرگتر که شدم فهمیدم اسم هم داره
یادم نیس چی صداش میکردم یادم نیس
اون دفتر چه کارت امتیاز های اول دبستانمه تهش هم عکس بابام رو کشیدم از روی یه عکسش که اون موقع ها به دیوار اتاق بود
بابام دوست داره که عکسش به دیوار اتاق باشه
الانم یه عکس سه در چهارش رو برده چسبونده زیر ساعت
اون نقاشیه تاریخ داره واسه خیلی قدیم هاست خودم اصن یادم نیس دیگه
اما تاریخش هس بیستو هشت / شیش/ هفتادو چهار
ینی چهار سالو پنج روزم بوده
اون عروسکه گربه وای اون از این پلاستیکیاس که بوق داشت داشت الان دیگه بوقش سر جاش نیس
اون دو تا ماشین ها هم هس
بابام واسه هر کدوممون یکی خریده بود اون زمونا
اما واسه من گم شد همون بچگی
منم به زور با سرتقی واسه دو تا خاهرام رو ازشون گرفتم
همون زمان
دلم یهو بدجور یاد اون موقع ها افتاد
Tuesday, October 4, 2011
Monday, October 3, 2011
ساعت یازده اس آتنا
برو بگیر بکپ
این دشک رو پهنش کن این کامپیوترو خاموش کن
به زهنت آرامش بده
انقد به رابطه ها فکر نکن
انقد فکر نکن اصن
این روزا انقد فکر کردی گاییدی خودتو
حواس پرت شدی
هیچ وقت این طور حواس پرت نبودی
بسه دیگه فکر کردن
به چی فکر میکنی آخه
اول وآخرش میدونی که هیچی تو ای زندگی لنتی ارزش نداره
هیچی
همش دوروبرت رو گرفته تا برینه بهت
همه چی و همه اون آدم ها
میان و میرن
ساعت یازدو و نه دیقس آتنا
از اتاق خواهرات صدای دعوا میاد
این دو تا همیشه با هم دعوا دارن
چون تویه یه اتاق با هم هستن
یه شب این میخاد زودتر بخابه یه شب اون
هیچ وقتم هماهنگ نیسن
یازده و ده دیقه شد
نه یازدهو یازده دیقه اس
به ساعت که نگاه کنی
چهار تا یک میبینی کنار هم
بچه که بودم چقد 11:11 دیقهرو دوس داشتم
00:00
رو هم همین طور
الان دیگه بچه نیستم
اما میتونم یه وقتا خیلی شبیه به اون موقع ها بشم
خیلی شبیه
اما نه خودش
پای چپم خاب رفته
کوچولو کوچولو تکنش میدم
دارم یه موزیک گوش می دم داره میگه
ای ام هانتر
من زبانم خوب نیس زیاد
امروز تو اتوبوس در پشت گوشیم واسه چند دیقه گم شد
تو اون چند دیقه داشتم فکر می کردم که بدم میاد دیگه از این گوشیم و خیلی وقته دارمش و دیگه دوسش ندارم و از این حرفا
اما بعد پیدا شد
یکی رو یه صندلی نشسته بود روش
که هر قد فکر کردم نفهمیدم چجوری از اونجا سر در آورده
حالا اینا مهم نیس
دره که پیدا شد یه حس خوبی داشت
سریع زدم جاش الانم میخوام چسب کاغذی بزنم روش که دیگه گم نشه
اون موقع که این اتفاق افتاد گفتم اومدم خونه مینویسم میزارم تو بلاگم :)
یه عکس هم هست از اتوبوس
عقب نشسته بودم ته اتوبوس صندلی وسط
عکسرو یواشکی گرفتم
یه جوری انگار داری جاسوسی میکنی
مزه میده آخه
این خانومه که هس داره میخنده رو اون صندلیه بود
دیگه شد یازدهو بیستو هف دیقه
باید برم بخابم که فردا صب بیدار شم درس که برم سر کار
اه اه تازه فردا سه شنبه اس
کو تا تعطیلیه آخر هفته
دلم تعطیلی میخاد
دلم استراحت میخاد
استراحــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
استراحــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
آره استراحت :)
شد یازده و بیست و نه
من رفتم
شب بخیر زندگیه تخمی
برو بگیر بکپ
این دشک رو پهنش کن این کامپیوترو خاموش کن
به زهنت آرامش بده
انقد به رابطه ها فکر نکن
انقد فکر نکن اصن
این روزا انقد فکر کردی گاییدی خودتو
حواس پرت شدی
هیچ وقت این طور حواس پرت نبودی
بسه دیگه فکر کردن
به چی فکر میکنی آخه
اول وآخرش میدونی که هیچی تو ای زندگی لنتی ارزش نداره
هیچی
همش دوروبرت رو گرفته تا برینه بهت
همه چی و همه اون آدم ها
میان و میرن
ساعت یازدو و نه دیقس آتنا
از اتاق خواهرات صدای دعوا میاد
این دو تا همیشه با هم دعوا دارن
چون تویه یه اتاق با هم هستن
یه شب این میخاد زودتر بخابه یه شب اون
هیچ وقتم هماهنگ نیسن
یازده و ده دیقه شد
نه یازدهو یازده دیقه اس
به ساعت که نگاه کنی
چهار تا یک میبینی کنار هم
بچه که بودم چقد 11:11 دیقهرو دوس داشتم
00:00
رو هم همین طور
الان دیگه بچه نیستم
اما میتونم یه وقتا خیلی شبیه به اون موقع ها بشم
خیلی شبیه
اما نه خودش
پای چپم خاب رفته
کوچولو کوچولو تکنش میدم
دارم یه موزیک گوش می دم داره میگه
ای ام هانتر
من زبانم خوب نیس زیاد
امروز تو اتوبوس در پشت گوشیم واسه چند دیقه گم شد
تو اون چند دیقه داشتم فکر می کردم که بدم میاد دیگه از این گوشیم و خیلی وقته دارمش و دیگه دوسش ندارم و از این حرفا
اما بعد پیدا شد
یکی رو یه صندلی نشسته بود روش
که هر قد فکر کردم نفهمیدم چجوری از اونجا سر در آورده
حالا اینا مهم نیس
دره که پیدا شد یه حس خوبی داشت
سریع زدم جاش الانم میخوام چسب کاغذی بزنم روش که دیگه گم نشه
اون موقع که این اتفاق افتاد گفتم اومدم خونه مینویسم میزارم تو بلاگم :)
یه عکس هم هست از اتوبوس
عقب نشسته بودم ته اتوبوس صندلی وسط
عکسرو یواشکی گرفتم
یه جوری انگار داری جاسوسی میکنی
مزه میده آخه
این خانومه که هس داره میخنده رو اون صندلیه بود
دیگه شد یازدهو بیستو هف دیقه
باید برم بخابم که فردا صب بیدار شم درس که برم سر کار
اه اه تازه فردا سه شنبه اس
کو تا تعطیلیه آخر هفته
دلم تعطیلی میخاد
دلم استراحت میخاد
استراحــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
استراحــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
آره استراحت :)
شد یازده و بیست و نه
من رفتم
شب بخیر زندگیه تخمی
پرستو
یکی از دوستای دوران دبیرستانمو دیدم امرو
دوست که نه اونجوری باهاش در ارتباط نبودم دوران هم نه فقط سال اول با هم یجا بودیم
از اون پسر بازا بود
تو مترو دیدمش
برگشتنه هم یه پسره منتظرش بود دم مترو
منم تا دم خونه رسوندن
Saturday, October 1, 2011
Tuesday, September 27, 2011
Monday, September 26, 2011
Wednesday, September 21, 2011
گرد
همه و همه میرن و میرن
میرن و میرن
اینجا نشستم و بیرونو نگاه میکنم
نمیخام پیاده شم
ایستگاه که برسه
منم همه و همه میشم
میرم و میرم
میرن و میرن
میرن و میرن
Sunday, September 18, 2011
Friday, September 16, 2011
Na na na Na na na na na na na Na na na na na Na na na na
How does it feel to live a life
Where nothing is real
kasabian-la fee verte
Where nothing is real
kasabian-la fee verte
Wednesday, September 14, 2011
Tuesday, September 13, 2011
35652
میروم داخل بلاگ
http://35652.blogspot.com
و خوشم می آید که این پستم را به همان لهجه بنویسم
این وبلاگ علی است علی دوست خوب من است یک دوست قدیمی
بعد او را به پایین همین صفحه وبلاگ خودم اضافه میکنم و بعد فکر میکنم که امیر ناراحت نشود که چرا اسم بلاگ او را نگزاشته ام
امیر دوست دیگر من است دوست پسرم
بعد اما دیگر راحت میخاهم باشم
بعدش ساعت یک و چهل و یک دیقه است و من میخاهم بروم سر یخچال تا آب بخورم و هم اینکه یاد یخچال علی این ها بیوفتم که شبیه کابینت است
Sunday, September 11, 2011
Velociraptor
فقط هش دیقه مونده
تا دانلود آلبوم کسبین تموم بشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!
Tuesday, September 6, 2011
Friday, September 2, 2011
Thursday, September 1, 2011
زندگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این چند وقته هی میخاستم بیام بنویسم
از نفرتم به زمان و مکان که تازه دارم مضخرف بودنشون رو درک میکنم یا بیشتر درک میکنم اینکه این دو تا میرینن به اعصابه ادم
وقتی که از هم هی دورتر میشن
که بضی وقتا هس که دوست داری واسه هر مکانی فقط یه زمان بود نه اینکه هزار تا زمان با یه مکان که گند میزنه وقتی که ناراحتی وقتی که همه چیز تغییر جا میده
می دونم که شاید بضی وقتا هم خوب باشه اما این چند وقته من فقط مضخرف بودنش رو حس میکنمو میبینم
دیگه تا اینجا رو تند تند تایپ کردم حالا چیزی ندارم بنویسم
Thursday, August 18, 2011
Thursday, August 11, 2011
چه ذوقی کردما
بالاخره بعد این همه بدبختی تعریف کردن اینجا
امروز یه روز خوب بود
من مانکی رو کاملن یاد گرفتم
هوررررررررررررا
امروز یه روز خوب بود
من مانکی رو کاملن یاد گرفتم
هوررررررررررررا
Tuesday, August 9, 2011
اونجوری شدم باز
یه وقتا هست از همه چیزای دوروبرت حالت بهم میخوره دوست داری ذهنتو رو به همشون ببندی
اما ذهن که مثل چشم نیست
اصن انگار همه چیز بده ها
از خودت هم حالت بهم میخوره
اما ذهن که مثل چشم نیست
اصن انگار همه چیز بده ها
از خودت هم حالت بهم میخوره
Thursday, August 4, 2011
Monday, August 1, 2011
ای بابا از غیبت متنفرم اما دیگه..
موندم بضی آدما چطور با یکسری آدم ها میتونن رابطه برقرار کنن!
ینی یه وقت هست میخای یکیو خفه کنیا
--------------------------------------------------------------------
درد ناحیه گردن میفهماند بهمان که فری رانینگ چیه خر بچسب به پارکور :-"
ینی یه وقت هست میخای یکیو خفه کنیا
--------------------------------------------------------------------
درد ناحیه گردن میفهماند بهمان که فری رانینگ چیه خر بچسب به پارکور :-"
Monday, July 25, 2011
گچ پز میگه: آره حرف تو درست که میتونستم ولی تو هم میتونستی
ای بابا چراچیزای بد یهو همش با هم میان
یادم رفته بود جمله بندی اصلیه گچ پژ و یه بار کامل گوش کردم تا بفهمم
الان داره میگه
چه قد زود کی فکرشو میکرد
آخه رفت از اول
البته دفه 3 ومه رفت از اول
65 تومن پول لازم دارم
ندارم
اما این که نمیشه دلیل
چه فایده چه فایده
فقط واسه خودش کرد درست دردسر
چه فایده چه فایده
...
یادم رفته بود جمله بندی اصلیه گچ پژ و یه بار کامل گوش کردم تا بفهمم
الان داره میگه
چه قد زود کی فکرشو میکرد
آخه رفت از اول
البته دفه 3 ومه رفت از اول
65 تومن پول لازم دارم
ندارم
اما این که نمیشه دلیل
چه فایده چه فایده
فقط واسه خودش کرد درست دردسر
چه فایده چه فایده
...
Saturday, July 23, 2011
Monday, July 18, 2011
اینجا بقل مانیتور چسبوندم سایز ابعادی سی دی رو از اینترنت در بیارم
یه چیزی حدود ده مگابایت از شارژ ای دی اس اله باقی مونده
دلم میخاد تو این فرصت یه پستی داده باشم دونقطه یه لبخند کجکی
دلم میخاد تو این فرصت یه پستی داده باشم دونقطه یه لبخند کجکی
Saturday, July 16, 2011
یه روز که دلت یه چیز جدید میخواد
شروع کردن انگار همیشه سخته
یه وقت که کلی برنامه میریزی که یه کاری رو انجام بدی کلی دورو برتو شلوغ میکنی قلت میزنی توش اما شروعش سخته آخر هم جم میکنی همه چیو میره پی کارش
لازم نیس که حتمن یه اتفاق مهم بیوفته که
1
2
2
3
2
3
شروع!
یه وقت که کلی برنامه میریزی که یه کاری رو انجام بدی کلی دورو برتو شلوغ میکنی قلت میزنی توش اما شروعش سخته آخر هم جم میکنی همه چیو میره پی کارش
لازم نیس که حتمن یه اتفاق مهم بیوفته که
1
2
2
3
2
3
شروع!
Subscribe to:
Posts (Atom)